آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان ی دنیاچشم انتظاری بهار زندگی من هم گذشت ساده میشکنم؛بایک تلنگر کوچک،اینجوری "نبودم "
"شدم"
شعر
بغض
ضجه
شب گریه
دعا
خداااااا
لعنتی با چه چیزی فراموش میشی؟
وفا یعنی؟؟؟؟
بعد رفتنت
حتی نگذاشتم کسی بفهمه ک منو دور زدی! نظرات شما عزیزان:
روزی از جای قرارهایمان میآمدم
همانجا که بوسه بر پیشانی اش میزدم با غریبه ای گرم گفت و گو دیدمش لب بر لب سراپای محو او دیدمش طناب دار جدایی بر گردنم آویخت بغض کردم زانو زدم خدا اشک می ریخت یا علی مهدی....
ساعت9:58---24 ارديبهشت 1392
عالی بود.... مهدی....
ساعت9:57---24 ارديبهشت 1392
......
عالی بود.... مهدی....
ساعت9:56---24 ارديبهشت 1392
دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : غریبه
|